یکی از کارهای مهم ما در هر جایی گزارش دادن / پرزنت کردن هست. مخاطب گزارش/ارائه میتونه مدیر ارشد یا یکی از مشتریها مون باشه. تو ادبیات مدیریت ایران، موضوع داشبوردهای مدیریتی خیلی مرسوم هست و تبش فوقالعاده داغ.
کتاب «داستانپردازی با داده» دقیقا به این موضوع میپردازه. نویسنده کتاب در گوگل کار کرده و تجربیاتش رو در این کتاب نوشته. در این سازمان بزرگ-گوگل؛ بسیاری از تصمیم ها بر اساس داده اتخاذ میشن. با توجه به ماهیت شغلم در توسعه سیستمهای اطلاعاتی، مطالعه این کتاب برام بسیار جذاب بود.
چیزهای زیادی از این کتاب میتونم بنویسم اما دو نکتهش که برام ایجاد بینش جدیدی کرده رو اینجا مطرح میکنم. یکی رویکردهای مختلف در تدوین گزارش هست: شما در تدوین گزارش میتونید رویکردی اکتشافی / تبیینی داشته باشید.
رویکرد اکتشافی: شما داده ها رو تحلیل میکنید تا یک موضوع رو کشف کنید. مثل این که شما ۱۰۰ صدف را باز میکنید تا ۲ مروارید را پیدا کنید.
اما در رویکرد تبیینی: تحلیل کشف شده (۲ مروارید پیدا شده) را به مخاطب/ مدیر ارشد ارائه میکنید. به نحوی که اون متوجه بشه و بتونه براساس گزارش یا پیشنهادهای شما تصمیم بگیره.
کتاب به رویکرد دوم میپردازه. ببینید شما کدوم نقش رو قراره داشته باشید.
اما موضوع دوم «داستان»: اهمیت داستان پردازی در «برانگیختگی انرژی و احساسات» است. مککی نویسنده کتاب مهم «داستان» درباره اهمیت داستان در مقولهی بازرگانی میگه: «اگر موفق شوید مردم را متقاعد کنید، فقط از نظر ذهنی آنها را متقاعد کردهاید، این کافی نیست، چون مردم صرفا با منطق تصمیم نمیگیرند. داستان گفتن سخته، ولی ارزشش رو داره، چون سطح بالاتری از تعامل رو با مخاطب رو ایجاد میکنه.
هر داستان سه بخش اصلی داره طرح / اوج / پایان. میشه اون رو تو این چارچوب تعریف کرد:
طرح
مقدمه چینی: معرفی شخصیت اصلی، نقش اول، ارتباطاتش و دنیایی که در اون زندگی میکنه عطف اولیه: شخصیت اصلی با حادثهای مواجه میشه
میانه
تلاشهای شخصیت اصلی رو برای حل مشکلات ایجاد شده بیان میکنه
پایان
کشمکشها به اوج خودش میرسه، پاسخ سوالهای عطف اولیه داده میشه و نتیجه داستان مشخص میشه!
چارچوب داستان پردازی
پایان داستان باید با «تشویق به اقدام» یا CALL TO ACTION همراه باشه. در حقیقت این بخش، همان دلیلی هست که شما برای آن داستان را تعریف کردهاید.
پ.ن: نسخه چاپی این کتاب به سیاق بقیه کتابهای #آریانا بسیار گرانه و من نسخه الکترونیکی این کتاب رو در فیدیبو یافتم. 🙂
عموحسین من از پدر عزیزم کوچک تر بوده و به دلایل سنی به جبهه راهشون نمیدادند. این دو عزیز بین ۵ برادر دیگر شباهت بیشتری بهم داشتند. اونقدر که عمو تونسته برای جبهه رفتن، شناسنامه پدر رو جای شناسنامه خودش جا بزنه و خودش رو برسونه به …
قطعا ماجرای حسین فهمیده و بهنام محمدی رو که برای دفاع از این آب و خاک و آرمانهاشون در سن ۱۳ سالگی شهید شدند، شنیدید. کتاب «تنها گریه کن» داستان یکی دیگه از این عزیزان؛ شهید ۱۶ ساله محمد معماریان رو روایت میکنه البته از زبان مادر شهید.
اینکه چطور نوجوانهایی به سن عموی من، یا شهیدان محمد معماریان ، فهمیده و … به این نتیجه رسیدند که جونشون رو کف دستشون بگیرند و مقابل متجاوز بایستند، خیلی عجیبه. حداقل در نیمه دوم ۱۴۰۱ خیلی عجیب بنظر میرسه. فقط اینها نیستند. باید به این فهرست اسرای نوجوان که با صدام هم دیدار داشتند رو اضافه کنیم.
یا اون نوجوانی که در اسارت با خانم خبرنگار هندی مصاحبه نمیکنه و رعایت حجاب شرط مصاحبه قرار میده (مهدی طحانیان) *
بر گردیم به کتاب؛ خاطرات مادر شهید نشون میده، این پسر میدونسته چه میخواد، بار اول، حدود ۱۵ سالگی که رفته جنگ ترسیده. به شدت! برگشته، خودش و روحش رو بزرگ کرده، مجددا و به کرات رفته و در نهایت در ۱۶ سالگی شهید شده. ایستادگی این بزرگواران روی حقیقتی که بهش ایمان داشتند، شهادت میده خیلی چیزها رو! روشن میکنه خیلی موارد رو! بعنوان یه ایرانی باید دید درستی از تاریخ معاصر داشته باشیم، باید این آدمهایی که از کشور در مقابل متجاوز دفاع کردند رو بهتر بشناسیم، چون بخش مهمی از تاریخ معاصر ما رو ساختند. واقعیت اینه که، برآیند اقدامات رسانهای، به شدت این دوران رو تخریب کرده، جوری که بخشیاز جوانها و نوجوانها، ذهنیت بسیار منفی نسبت بهش دارند. این کتاب و کتابهایی از این دست کمک میکنه دید شفافتری از این دوره داشته باشیم پیشنهاد میکنم پاراگرافهایی از کتاب رو تو تصاویر بخونید.
*پ.ن: تو رو خدا ببین! در دیماه ۱۴۰۱ در کشاکش زن زندگی آزادی، ببین دارم چی مینویسم😅
بالاخره بعد از ۱ ماه تلاش طاقت فرسا این کتاب لعنتی و جذاب رو خوندم، لعنتی بخاطر سخت بودن نوشتهش؛ پر از استعارههایی از یونان قدیم که بنظر بیسر و ته میاند (ولی انگار واقعا بی سر و ته نیستند)، و ارجاعاتی به سایر نوشتههای «نسیم نیکلاس طالب» بهمراه چاشنی طنز.
جملات چند خطی و خیلی طولانی و تو درتو… وااای خدا خوندنش خیلی سخت بود…🤯
از ترجمه بگم؛ نمیتونم نظر قطعی بدم که خوب بوده یا نه، چون متن اصلی هم مث اینکه خیلی پیچیده بوده ولی این رو میتونم بگم که نیاز به ویراستاری داره و نشر نوین با توجه به تجدید چاپ های مکرر باید یه ویراستاری مجدد بکنه. نمودارها و جداولی در کتاب بهشون ارجاع میشه که بعضا در کتاب وجود ندارند ( یا جا افتادهاند) که خوندن کتاب رو سختتر میکنه.
اما بعد، کتاب درباره موضوعات خیلی مهمی حرف میزنه، خیلیهاشون رو رد میکنه (مثلا پزشکی مدیریت ریسک دانشگاهی، روش تحقیق علمی دانشگاهی و مدیریت استراتژیک و …و از همه بیشتر اقتصاد) و خیلی مدعیهای این حوزهها رو شارلاتان خطاب میکنه😁. از این جهت باید تابحال براش یه تحلیل یا review نوشته میشد ولی من تو سرچم چیزی پیدا نکردم. البته یه پادکست فارسی به معرفی کتاب پرداخته ولی قطعا نوشته چیز دیگریست.
این رو بگم با یه بار خوندن حرف حساب نویسنده دستتون میاد ولی اگر میخواهید خیلی مفاهیمش بکار ببندید نیاز هست که دوبار بخونیدش. پیشنهاد میکنم قبل از شروع یه نگاه بهواژهنامه اخر کتاب بندازید.
اگر از این نکته که «عدم وجود شواهد» بیانگر «شواهد عدم وجود» نیست بگذریم، کلیدیترین نکتهای که در کتاب بنظرم میرسه اینه:
«اگر چیزی در طبیعت وجود داره که ما آن رو درک نمیکنیم، به احتمال زیاد معنایی عمیقتر یا فراتر از درک ما داره. چیزهای طبیعی، منطقی دارند که بسیار برتر از منطق ماست»
مثال: برای انجام مداخله (مثلا مصرف دارو) باید روی موارد خیلی حاد تمرکز کنیم، نه موارد حاشیهای. مثلا اگر فشار خون کمی بالاتر از نرمال هست، مصرف دارو فقط در ۵.۶% موارد به شخص کمک میکنه در حالیکه اگر فشارخون در وضعیت وخیم باشه، شانس فایده بردن از مصرف دارو در ۷۲% ست. {ص۳۷۲} در وضع سلامتی بسیار بد فواید مداخله در مقایسه با زیانزایی بسیار زیاد است ولی در وضع سلامتی لب مرز، منافع مداخله خیلی کم ست. این در مورد مصرف آنتیبیوتیکها، مکملهای دارویی، جراحیها ستون فقرات، داروهای ضد افسردگی و … هم صدق میکنه. این مثال بیانکننده یک اصل زیان زایی مداخلات هست.
مثال دیگر: شیمیدانها تصور کردند که میتوانند چربی جایگزینی رو تولید کنند که از خیلی جهات شبیه کره باشه؛ چربی ترانس! بخاطر اینکه اولا تولیدش راحتتر بود، ثانیا تصور میشد چربی ترانس سالمتره. در نتیجه پس از چندین میلیون سال استفاده از روغن حیوانی، ناگهان مردم از مصرف روغن حیوانی ترسیدند و استفاده از روغن ترانس همهجا رواج پیدا کرد.
امروزه استفاده از چربی ترانس به شکل گسترده ممنوع شده، زیرا معلوم شده عامل بیماریهای قلبی و عروقی و در نتیجه مرگ انسان هستند {ص ۳۷۰}
این گونه مداخلات منافع آشکار و آنی دارند اما ضررشان تا سالها (مثلا سه چهارم عمر یک نسل) به تعویق میفته. این واقعیت رو بعنوان اصل دیگر زیان زایی مداخلات تعریف میکنه:
برای اثبات ادعای خطرناک بودن «یک رویه غیر طبیعی به روش ایجابی (مداخله)» نیازی به شواهد نداریم!
اینها رو گفتم که به این برسم:
«هر چیز ناپایدار و شکستنی در طول زمان به اندازه کافی مجال داشته تا بشکند، پس تا الآن دیگر باید شکسته باشد و چیزی از آن باقی نمانده باشد.»
یه مثالی از کاربرد این موضوع به ذهنم رسید. خانواده یکی از سیستمهای اجتماعی هست که به واسطه ابزارهای متعددی که در نهاد بشر قرار داده شده (مثل متفاوت بودن زن و مرد، تمایل متقابل آنها به هم، تمایل به پدر یا مادر شدن، حتا نگرانیهای زنانه و مردانه نسبت به دیگر عضو خانواده که در قالب حسادت، غیرت، حیا و… خودش رو نشون میده) در طول میلیونها سال حفظ شده تا اوایل قرن ۱۹ رسیده.
این واحد اجتماعی در کل جهان همیشه اصالت داشته. اما بناگاه، بشر به فکر شکستن این تابوها(!) میفته و همهی این ابزارها رو که طبیعی بودهاند، فاقد اصالت میشمره.
مزایای آنی که مضراتش شاید بعد از عمر دو یا سه نسل خودش رو نشون بده. از شما دعوت میکنم ویدیوی زیر رو مشاهده کنید:
در این ویدیو از «منوتو»، ابتدا از طول عمرِ افراد تنها و بدون فرزند، بعنوان یک مزیت نام برده میشه و در ادامه ناگهان…😵
ماجرا به کلی تغییر میکنه. تنهایی مهمان برنامه رو خیلی اذیت کرده، نمیتونه خودش رو کنترل کنه و میزنه زیر گریه… و تنهایی تبدیل میشه یه یکی از مشکلات بشر امروزی و …
کاری که مادر طبیعت میکنه تا زمانی که خلافش ثابت نشه، خیلی دقیق و نازکبینانهست. خانواده با تمام ابزارهاش اگر قرار بود شکستنی باشه، تا حالا باید میشکست، مداخله «زیانزایی» به بار میاره!
و در آخر بقول آقای طالب شما رو به بعل** قسم، دست از مداخله بردارید.
پ.ن * : تصویر شماره ۴ رو میتونید از اینجا مشاهده کنید.
پ.ن**: بعل نام یک بت یا الاهه ست (لا اله الا الله).