تنها گریه کن!

عموحسین من از پدر عزیزم کوچک تر بوده و به دلایل سنی به جبهه راهشون نمیدادند. این دو عزیز بین ۵ برادر دیگر شباهت بیشتری بهم داشتند. اونقدر که عمو تونسته برای جبهه رفتن، شناسنامه پدر رو جای شناسنامه خودش جا بزنه و خودش رو برسونه به …

قطعا ماجرای حسین فهمیده و بهنام محمدی رو که برای دفاع از این آب و خاک و آرمان‌هاشون در سن ۱۳ سالگی شهید شدند، شنیدید. کتاب «تنها گریه کن» داستان یکی دیگه از این عزیزان؛ شهید ۱۶ ساله محمد معماریان رو روایت می‌کنه البته از زبان مادر شهید.

اینکه چ‌طور نوجوان‌هایی به سن عموی من، یا شهیدان محمد معماریان ، فهمیده و … به این نتیجه رسیدند که جونشون رو کف دستشون بگیرند و مقابل متجاوز بایستند، خیلی عجیبه. حداقل در نیمه دوم ۱۴۰۱ خیلی عجیب بنظر میرسه.
فقط این‌ها نیستند. باید به این فهرست اسرای نوجوان که با صدام هم دیدار داشتند رو اضافه کنیم.


یا اون نوجوانی که در اسارت با خانم خبرنگار هندی مصاحبه نمیکنه و رعایت حجاب شرط مصاحبه قرار میده (مهدی طحانیان) *

بر گردیم به کتاب؛ خاطرات مادر شهید نشون میده، این پسر میدونسته چه میخواد، بار اول، حدود ۱۵ سالگی که رفته جنگ ترسیده. به شدت!
برگشته، خودش و روحش‌ رو بزرگ کرده، مجددا و به کرات رفته و در نهایت در ۱۶ سالگی شهید شده.
ایستادگی این بزرگواران روی حقیقتی که بهش ایمان داشتند، شهادت میده خیلی چیزها رو! روشن میکنه خیلی موارد رو!
بعنوان یه ایرانی باید دید درستی از تاریخ معاصر داشته باشیم، باید این آدم‌هایی که از کشور در مقابل متجاوز دفاع کردند رو بهتر بشناسیم، چون بخش مهمی از تاریخ معاصر ما رو ساختند. واقعیت اینه که، برآیند اقدامات رسانه‌ای، به شدت این دوران رو تخریب کرده، جوری که بخشی‌از جوان‌ها و نوجوان‌ها، ذهنیت بسیار منفی نسبت بهش دارند. این کتاب و کتاب‌هایی از این دست کمک میکنه دید شفاف‌تری از این دوره داشته باشیم
پیشنهاد میکنم پاراگراف‌هایی از کتاب رو تو تصاویر بخونید‌.

*پ.ن: تو رو خدا ببین! در دیماه ۱۴۰۱ در کشاکش زن زندگی آزادی، ببین دارم چی می‌نویسم😅

بدون دیدگاه برای تنها گریه کن!

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *